دست گشادن . باز کردن دست
دست وا کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دست وا کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دست گشادن. بازکردن دست :
کاکل چه گنه دارد دستش ز وفا واکن
هر فتنه که می بینی در زیر سراپرده است.
کاکل چه گنه دارد دستش ز وفا واکن
هر فتنه که می بینی در زیر سراپرده است.
صائب.
کلمات دیگر: