ابن محمد بن حجازی قاینی
علی قاینی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
علی قاینی. [ ع َ ی ِی ِ ] ( اِخ ) ابن عابد. وی واعظ و خطیب در خراسان و هرات بود. و در سال 903 هَ. ق. خطبه ای بنام ائمه ایراد کرد و در نتیجه عوام مردم بر او حمله کردند. و سرانجام وی در نیشابور درگذشت. او را برخی اشعار است. و گویند بسیار تیزهوش بود به طوری که قصائد را با یک بار شنیدن از حفظ میکرد. ( از الذریعه ج 9 ص 761 ).
علی قاینی. [ ع َ ی ِ ی ِ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف قاینی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به حلاء. رجوع به علی حلاء شود.
علی قاینی. [ ع َ ی ِ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن حجازی قاینی. رجوع به علی حجازی شود.
علی قاینی. [ ع َ ی ِ ی ِ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف قاینی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به حلاء. رجوع به علی حلاء شود.
علی قاینی. [ ع َ ی ِ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن حجازی قاینی. رجوع به علی حجازی شود.
علی قاینی . [ ع َ ی ِ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف قاینی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به حلاء. رجوع به علی حلاء شود.
علی قاینی . [ ع َ ی ِ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حجازی قاینی . رجوع به علی حجازی شود.
علی قاینی . [ ع َ ی ِی ِ ] (اِخ ) ابن عابد. وی واعظ و خطیب در خراسان و هرات بود. و در سال 903 هَ . ق . خطبه ای بنام ائمه ایراد کرد و در نتیجه عوام مردم بر او حمله کردند. و سرانجام وی در نیشابور درگذشت . او را برخی اشعار است . و گویند بسیار تیزهوش بود به طوری که قصائد را با یک بار شنیدن از حفظ میکرد. (از الذریعه ج 9 ص 761).
کلمات دیگر: