کلمه جو
صفحه اصلی

روبعه

لغت نامه دهخدا

( روبعة ) روبعة. [ رَ ب َ ع َ ] ( ع ص ) کوتاه بالا. و صاحب صحاح به زای معجمه گفته. ( منتهی الارب ). رجوع به زوبعة شود. || کوتاه قامت حقیر. ( از معجم متن اللغة ) ( از لسان العرب ). و صاحب اقرب الموارد این معنی را در زوبع آورده است. رجوع به کلمه مزبور شود. || کوتاهی پاشنه. ( منتهی الارب ) . آنکه عصب ستبر بالای پاشنه اش کوتاه باشد. ( از لسان العرب ). القصیرالعرقوب. ( معجم متن اللغة ). || ( اِمص ) علتی است مر شتربچه ها را. ( منتهی الارب ) ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || چهارزانو نشستن. ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).

روبعة. [ رَ ب َ ع َ ] (ع ص ) کوتاه بالا. و صاحب صحاح به زای معجمه گفته . (منتهی الارب ). رجوع به زوبعة شود. || کوتاه قامت حقیر. (از معجم متن اللغة) (از لسان العرب ). و صاحب اقرب الموارد این معنی را در زوبع آورده است . رجوع به کلمه ٔ مزبور شود. || کوتاهی پاشنه . (منتهی الارب ) . آنکه عصب ستبر بالای پاشنه اش کوتاه باشد. (از لسان العرب ). القصیرالعرقوب . (معجم متن اللغة). || (اِمص ) علتی است مر شتربچه ها را. (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). || چهارزانو نشستن . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: