علی ماردینی . [ ع َ ی ِ ما ] (اِخ ) ابن یوسف بن شیبان ماردینی . مشهور به ابن صفار ملقب به جلال الدین . رجوع به ابن صفار و علی (ابن یوسف بن ...) شود.
علی ماردینی
لغت نامه دهخدا
علی ماردینی. [ ع َ ی ِ ما ] ( اِخ ) ابن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی بن سلیمان ماردینی حنفی ترکمانی. ملقب به علاءالدین. رجوع به علی ترکمانی شود.
علی ماردینی. [ ع َ ی ِ ما ] ( اِخ ) ابن محمدبن ابی بکربن شرف ماردینی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. او راست : الدرة السنیة فی العقیدة السنیة، که قصیده ای است میمی ، و احمدبن علی بقاعی آن را شرح کرده است. ( از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 740 ).
علی ماردینی. [ ع َ ی ِ ما ] ( اِخ ) ابن یوسف بن شیبان ماردینی. مشهور به ابن صفار ملقب به جلال الدین. رجوع به ابن صفار و علی ( ابن یوسف بن... ) شود.
علی ماردینی. [ ع َ ی ِ ما ] ( اِخ ) ابن محمدبن ابی بکربن شرف ماردینی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. او راست : الدرة السنیة فی العقیدة السنیة، که قصیده ای است میمی ، و احمدبن علی بقاعی آن را شرح کرده است. ( از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 740 ).
علی ماردینی. [ ع َ ی ِ ما ] ( اِخ ) ابن یوسف بن شیبان ماردینی. مشهور به ابن صفار ملقب به جلال الدین. رجوع به ابن صفار و علی ( ابن یوسف بن... ) شود.
علی ماردینی . [ ع َ ی ِ ما ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکربن شرف ماردینی . مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین . او راست : الدرة السنیة فی العقیدة السنیة، که قصیده ای است میمی ، و احمدبن علی بقاعی آن را شرح کرده است . (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 740).
علی ماردینی . [ ع َ ی ِ ما ] (اِخ ) ابن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی بن سلیمان ماردینی حنفی ترکمانی . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی ترکمانی شود.
کلمات دیگر: