کوبش دو کف دست بهم . بهم کوبیدگی دو کف دست .
دست کوب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دست کوب. [ دَ ] ( اِمص مرکب ، اِ مرکب ) کوبش دو کف دست بهم. ضرب دو کف دست بهم. بهم کوبیدگی دو کف دست. || ضربت دست :
گر باد خیزد ای عجب از دست کوفتن
از دست کوب خصم مرا باد سرد خاست.
گر باد خیزد ای عجب از دست کوفتن
از دست کوب خصم مرا باد سرد خاست.
خاقانی.
کلمات دیگر: