علی غزولی . [ ع َ ی ِ غ ُزْ وَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بهائی دمشقی غزولی . ملقب به علاءالدین . رجوع به «غزولی » و علی بهایی شود.
علی غزولی
لغت نامه دهخدا
علی غزولی. [ ع َ ی ِ غ ُزْ وَ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲ بهائی دمشقی غزولی. ملقب به علاءالدین. رجوع به «غزولی » و علی بهایی شود.
علی غزولی. [ ع َ ی ِ غ ُزْ وَ ] ( اِخ )ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی. مشهور به غزولی. وی فقیه و اصولی و نحوی و عالم فرایض و شاعر بودو در مکه اقامت داشت و وفات او اندکی پس از سال 860هَ. ق. روی داد. او راست : 1- الایجاز اللامع علی جمعالجوامع سبکی. 2- زبدة الفرائض. 3- شرف العنوان ، مشتمل بر پنج علم. 4- منظومةالحجة علی البهجة، در نحو. ( از معجم المؤلفین از الضوءاللامع سخاوی ج 6 ص 51 ).
علی غزولی. [ ع َ ی ِ غ ُزْ وَ ] ( اِخ )ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی. مشهور به غزولی. وی فقیه و اصولی و نحوی و عالم فرایض و شاعر بودو در مکه اقامت داشت و وفات او اندکی پس از سال 860هَ. ق. روی داد. او راست : 1- الایجاز اللامع علی جمعالجوامع سبکی. 2- زبدة الفرائض. 3- شرف العنوان ، مشتمل بر پنج علم. 4- منظومةالحجة علی البهجة، در نحو. ( از معجم المؤلفین از الضوءاللامع سخاوی ج 6 ص 51 ).
علی غزولی . [ ع َ ی ِ غ ُزْ وَ ] (اِخ )ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی . مشهور به غزولی . وی فقیه و اصولی و نحوی و عالم فرایض و شاعر بودو در مکه اقامت داشت و وفات او اندکی پس از سال 860هَ . ق . روی داد. او راست : 1- الایجاز اللامع علی جمعالجوامع سبکی . 2- زبدة الفرائض . 3- شرف العنوان ، مشتمل بر پنج علم . 4- منظومةالحجة علی البهجة، در نحو. (از معجم المؤلفین از الضوءاللامع سخاوی ج 6 ص 51).
کلمات دیگر: