کلمه جو
صفحه اصلی

سفتجه

لغت نامه دهخدا

( سفتجة ) سفتجة. [ س َ ت َ ج َ ] ( معرب ، اِ ) دادن مال خود را به شخصی در جایی و گرفتن آن مال را از آن شخص در شهر خود و این از باعث خوف طریق است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

سفتجة. [ س ُ ت َ ج َ ] ( معرب ، اِ ) اسم است از سَفتَجَه. ( منتهی الارب ). معرب سفته که بهندی آن را هندوی گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ).

سفتجة. [ س َ ت َ ج َ ] (معرب ، اِ) دادن مال خود را به شخصی در جایی و گرفتن آن مال را از آن شخص در شهر خود و این از باعث خوف طریق است . (آنندراج ) (منتهی الارب ).


سفتجة. [ س ُ ت َ ج َ ] (معرب ، اِ) اسم است از سَفتَجَه . (منتهی الارب ). معرب سفته که بهندی آن را هندوی گویند. (غیاث ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: