گردانیدن گریه در سینه خود شهیق یا رسیدن کسی را چشم زخم شهقت عین الناظر علیه .
شهاق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شهاق . [ ش ُ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ). || جایگاهی است . (از معجم البلدان ).
شهاق . [ ش ُ ] (ع مص ) گردانیدن گریه را در سینه ٔ خود. شهیق . تشهاق . || رسیدن کسی را چشم زخم : شهقت عین الناظر علیه . (منتهی الارب ).
شهاق. [ ش ُ ] ( ع مص ) گردانیدن گریه را در سینه خود. شهیق. تشهاق. || رسیدن کسی را چشم زخم : شهقت عین الناظر علیه. ( منتهی الارب ).
شهاق. [ ش ُ ] ( اِخ ) کوهی است. ( منتهی الارب ). || جایگاهی است. ( از معجم البلدان ).
شهاق. [ ش ُ ] ( اِخ ) کوهی است. ( منتهی الارب ). || جایگاهی است. ( از معجم البلدان ).
کلمات دیگر: