دستان زدن نغمه سرایی سرود خوانی
دستان زنی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دستان زنی. [ دَ زَ ] ( حامص مرکب ) دستان زدن. نغمه سرایی. سرودخوانی. آوازخوانی :
چون به دستان زنی گشادی دست
عشق هشیار و عقل گشتی مست.
چون به دستان زنی گشادی دست
عشق هشیار و عقل گشتی مست.
نظامی.
کلمات دیگر: