معدي , شکمي , روده اي , امعايي , روده دار
معوی
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
منسوب به معائ
( صفت ) منسوب به معائ
پیچیده و خمیده
( صفت ) منسوب به معائ
پیچیده و خمیده
لغت نامه دهخدا
معوی . [ م ِ ع َ وی ی / م ِ ع َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به معاء. (ناظم الاطباء). منسوب به معاء یعنی روده ای . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : زرداب معوی کمتر افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اسهال معوی یعنی اسهال که سبب آن در روده ها بود... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
معوی .[ م َ وی ی ] (ع ص ) پیچیده و خمیده . (ناظم الاطباء).
معوی. [ م ِ ع َ وی ی / م ِ ع َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به معاء. ( ناظم الاطباء ). منسوب به معاء یعنی روده ای . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : زرداب معوی کمتر افتد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). اسهال معوی یعنی اسهال که سبب آن در روده ها بود... ( ذخیره خوارزمشاهی ).
معوی. [ م َ ] ( از ع ، ص نسبی ) منسوب به معاءو روده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده قبل شود.
معوی.[ م َ وی ی ] ( ع ص ) پیچیده و خمیده. ( ناظم الاطباء ).
معوی. [ م َ ] ( از ع ، ص نسبی ) منسوب به معاءو روده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده قبل شود.
معوی.[ م َ وی ی ] ( ع ص ) پیچیده و خمیده. ( ناظم الاطباء ).
معوی . [ م َ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به معاءو روده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
کلمات دیگر: