کلمه جو
صفحه اصلی

اسلاب

فرهنگ فارسی

جمع سلب
اسلاب ناقه بچه ناتمام افکندن شتر یا مردن بچه او .

لغت نامه دهخدا

اسلاب . [ اِ ] (ع مص ) اسلاب ناقة؛ بچه ناتمام افکندن شتر یا مردن بچه ٔ او. (منتهی الارب ). || اسلاب شجر؛ رفتن و ریختن برگ و بار آن .


اسلاب. [ اِ ] ( ع مص ) اسلاب ناقة؛ بچه ناتمام افکندن شتر یا مردن بچه او. ( منتهی الارب ). || اسلاب شجر؛ رفتن و ریختن برگ و بار آن.

اسلاب. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ سَلب. ربوده ها: ثم امر علیه السلام یجمع الاسلاب... و نادی فی الناس من عرف شیئاً من قماشه فلیأخذه. ( ابن الطقطقی ).

اسلاب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سَلب . ربوده ها: ثم امر علیه السلام یجمع الاسلاب ... و نادی فی الناس من عرف شیئاً من قماشه فلیأخذه . (ابن الطقطقی ).



کلمات دیگر: