عس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عس. [ ع َس س ] ( ع اِ ) گویند: جی بالمال من عسک و بسک ؛ یعنی با جد و جهدخود، و آن لغتی است در «حسک ». ( از منتهی الارب ): جاءبه من عسه و بسه ؛ یعنی آن را از جائی که بود و نبودآورد، و این دو از اتباع هستند و از هم جدا نمی گردند. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به حَس و عَش شود.
عس. [ ع ُس س ] ( ع اِ ) کاسه بزرگ. ( منتهی الارب ). قدح بزرگ. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). قدح بزرگ ، و رَفد از آن بزرگتر است. ج ، عِساس ، عِسَسة، أعساس. ( از اقرب الموارد ). || ذکر و نره. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).
عس. [ ] ( اِ ) زرنیخ است. ( فهرست مخزن الادویة ).
عس. [ ع َ سِن ْ ] ( ع ص ) سزاوار و خلیق. ( از منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). عَسی. عسی . رجوع به عسی شود.
عس . [ ] (اِ) زرنیخ است . (فهرست مخزن الادویة).
عس . [ ع َ سِن ْ ] (ع ص ) سزاوار و خلیق . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). عَسی . عسی ّ. رجوع به عسی شود.
عس . [ ع َس س ] (ع اِ) گویند: جی ٔ بالمال من عسک و بسک ؛ یعنی با جد و جهدخود، و آن لغتی است در «حسک ». (از منتهی الارب ): جاءبه من عسه و بسه ؛ یعنی آن را از جائی که بود و نبودآورد، و این دو از اتباع هستند و از هم جدا نمی گردند. (از اقرب الموارد). و رجوع به حَس ّ و عَش ّ شود.
عس . [ ع َس س ] (ع مص ) به شب گردیدن به پاسبانی . (از منتهی الارب ). بشب گشتن ازبرای احتراز از دزدان . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از المصادر زوزنی ). طواف کردن درشب برای حفظ و حراست مردمان و یافتن اشخاص مشکوک . (از اقرب الموارد). || برآمدن خبر کسی . (از منتهی الارب ): عس خبره ؛ خبر او دیر آمد. (از اقرب الموارد). || چیزاندک خورانیدن قوم را. (از منتهی الارب ). طعامی سبک دادن کسی را. (از تاج المصادر بیهقی ) (از دهار): عس القوم ؛ قوم را طعامی اندک خورانید. (از اقرب الموارد). || تنها چریدن ناقه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنها چرا کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار). || شیر نادادن ناقه پیش کسی . (از منتهی الارب ). عَسَس . و رجوع به عسس شود.
عس . [ ع ُس س ] (ع اِ) کاسه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ). قدح بزرگ . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قدح بزرگ ، و رَفد از آن بزرگتر است . ج ، عِساس ، عِسَسة، أعساس . (از اقرب الموارد). || ذکر و نره . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
به معنا ی نفس نفس زدن
و شور و شعف
از دیدن چیزی
سوره تکویر
والیل اذا عسعس
و الصبح اذا تنفس
این آیات اشاره به برپایی قیامت داره
شبی است انسان از دیدن عظمت و بزرگی
پروردگار به نفس نفس میفته