کلمه جو
صفحه اصلی

عزور

لغت نامه دهخدا

عزور. [ ع َزْ وَ ] ( ع ص ) بدخلق و بی غیرت در حق زن خود. ( منتهی الارب ). سیی ءالخلق. ( اقرب الموارد ).

عزور. [ ع َزْ وَ ] ( اِخ ) پشته جحفه که بر آن راه است. ( منتهی الارب ). جایگاهی است یا آبی است ، و گویند آن راه و «ثنیه ٔ» اهالی مدینه است بسوی بطحاء مکه. و برخی آن را ثنیه جحفة دانسته اند که راه بین مکه و مدینه بر آن قرار دارد. و نیز آن را کوهی دانسته اند در سمت راست طریق حجاج بسوی معدن بنی سلیم ، که بین آنها ده میل فاصله است. و بعضی آن را کوهی نوشته اند در مقابل رضوی. ( از معجم البلدان ). و رجوع به عزورة شود.

عزور. [ ع َزْ وَ ] (اِخ ) پشته ٔ جحفه که بر آن راه است . (منتهی الارب ). جایگاهی است یا آبی است ، و گویند آن راه و «ثنیه ٔ» اهالی مدینه است بسوی بطحاء مکه . و برخی آن را ثنیه ٔ جحفة دانسته اند که راه بین مکه و مدینه بر آن قرار دارد. و نیز آن را کوهی دانسته اند در سمت راست طریق حجاج بسوی معدن بنی سلیم ، که بین آنها ده میل فاصله است . و بعضی آن را کوهی نوشته اند در مقابل رضوی . (از معجم البلدان ). و رجوع به عزورة شود.


عزور. [ ع َزْ وَ ] (ع ص ) بدخلق و بی غیرت در حق زن خود. (منتهی الارب ). سیی ءالخلق . (اقرب الموارد).


پیشنهاد کاربران

جواب


کلمات دیگر: