بانو , خانم , کدبانو , معشوقه , دلبر , يار
عشیقه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
( عشیقة ) عشیقة. [ ع َق َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث عشیق ، به معنی معشوقه. ( غیاث اللغات ). گویند: فلان عشیق و هی عشیقته ؛ یعنی آن دو نسبت بهم عشق میورزند. ( از منتهی الارب ). یار. محبوب.
عشیقة. [ ع َق َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث عشیق ، به معنی معشوقه . (غیاث اللغات ). گویند: فلان عشیق و هی عشیقته ؛ یعنی آن دو نسبت بهم عشق میورزند. (از منتهی الارب ). یار. محبوب .
پیشنهاد کاربران
معشوق خانم - دلدار - دلبر - مطلوب - محبوب
کلمات دیگر: