کلمه جو
صفحه اصلی

وق

دانشنامه عمومی

وَقْ:(wagh) در گویش گنابادی یعنی گپ نامربوط ، حرف هایی که باعث ناراحتی و دلخوری می شود ، صدای سگ


گویش مازنی

/vegh/ دل و روده و امعا و احشا حیوان

دل و روده و امعا و احشا حیوان


واژه نامه بختیاریکا

( وَق ) حرف تنفر

پیشنهاد کاربران

در زبان دزفولی به معنی قور باغه است ، بق .

وق بی رنگ و بی جلا و فکر کنم از بی وقار گرفته شده مثلا در خراسان اگر رنگ لباسی جالب نباشد میگویند خیلی وق است و تو ذوق میزند
و ِلذا در تضمین شعر ساقینامه ابوعلی سینا میخوانیم
غذای روح بود باده رحیق الحق
که رنگ و بوش کند رنگ و روی گل را وق
شراب را چه گنه زانکه ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گه بسوی جنق
جنق هم نام دیگر قداره و قمه می باشد

کوتاه شده وقف


کلمات دیگر: