مانده کردن کسی را در جماع
هق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هق. [ هََ ق ق ] ( ع مص ) مانده کردن کسی را در جماع. ( منتهی الارب ). || گریختن. ( اقرب الموارد ).
هق. [ هَِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش اشنویه شهرستان ارومیه که 453 تن سکنه دارد. آب آن از قادرچای و محصول عمده اش غله ، حبوب و توتون و کاردستی مردم جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
هق. [ هَِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش اشنویه شهرستان ارومیه که 453 تن سکنه دارد. آب آن از قادرچای و محصول عمده اش غله ، حبوب و توتون و کاردستی مردم جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
هق . [ هََ ق ق ] (ع مص ) مانده کردن کسی را در جماع . (منتهی الارب ). || گریختن . (اقرب الموارد).
دانشنامه عمومی
مختصات: ۳۶°۵۸′۵۹″شمالی ۴۵°۰۲′۳۱″شرقی / ۳۶٫۹۸۳۰۸۰۵۵۵۵۵۵۶°شمالی ۴۵٫۰۴۱۹۶۹۴۴۴۴۴۴۴°شرقی / 36.9830805555556; 45.0419694444444
هق، روستایی از توابع بخش نالوس شهرستان اشنویه در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان هق قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۲۷ نفر (۱۵۵خانوار) بوده است.
هق، روستایی از توابع بخش نالوس شهرستان اشنویه در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان هق قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۲۷ نفر (۱۵۵خانوار) بوده است.
wiki: هق
گویش مازنی
/hegh/ بیخ گلو – نای – خرخره & استفراغ – قی کردن - حالت تهوع
بیخ گلو – نای – خرخره
۱استفراغ – قی کردن ۲حالت تهوع
واژه نامه بختیاریکا
( هق + ) استفراغ
انتها؛ ته
انتها؛ ته
پیشنهاد کاربران
به معنای هجری قمری
( ه. ق ) *** به معنای هجری قمری
کلمات دیگر: