از زیر فرو ریخته شدن حوض . یا زود فرو خوردن .
تلقف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تلقف. [ ت َ ل َق ْ ق ُ ] ( ع مص ) از زیر فروریخته شدن حوض. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || زود فروخوردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فروخوردن طعام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بلعیدن طعام. ( از اقرب الموارد ). || زود فراگرفتن چیزی را. ( آنندراج ).بسرعت گرفتن چیزی را بدست گرفتن آن را از دست کسی که آن را اندازد. گویند: تلقف الکرة برأس الصولجان. ( از اقرب الموارد ). || از عیبهای خلقیه اسب است. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 26 ). رجوع به تلقیف شود.
فرهنگ عمید
۱. چیزی را به سرعت ربودن.
۲. لقمه را به سرعت فروبردن.
۳. چیزی را به سرعت فراگرفتن و ازبر کردن.
۲. لقمه را به سرعت فروبردن.
۳. چیزی را به سرعت فراگرفتن و ازبر کردن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَلْقَفُ: بلعید (چون بعد از إذا آمده گذشته معنی شد)
ریشه کلمه:
لقف (۳ بار)
«تَلْقَفُ» از مادّه «لقف» (بر وزن وقف) به معنای بلعیدن و برگرفتن چیزی با قدرت و سرعت است، خواه به وسیله دهان و دندان باشد، یا به وسیله دست، ولی در پاره ای از موارد به معنای بلعیدن نیز آمده است، در آیه مورد بحث، نیز ظاهراً به همین معناست. و در فارسی از آن به «ربودن» تعبیر می شود و در سوره «شعراء» منظور گرفتن با دهان است.
. «تَلْقَفُ» در سوره و . نیز آمده است آن را حفص به نقل از عاصم به تخفیف قاف و دیگران به تشدید قاف خواندهاند. راغب گوید: لَقْف، اِلْقاف، تَلَقُّف: به معنی گرفتن شی است به زیرکی خواه با دست گرفته شود یا با دهان. قاموس، طبرسی ذیل آیه طه و اقرب الموارد، لقف را اخذ به سرعت گفتهاند. در مجمع ذیل آیه اعراف گفته تَلَقُّف و تَلَقُّم هر دو یکی است شاعر گوید: اَنْتَ عَصا مُوسَی الَّتی لَمْ نَزَلْ تَلْقَفُ مایَأْفِکُهُ السَّاحِرُ در نهج البلاغه خطبه 208 آمده: «... رَآهُ وَسَمِعَ مِنْهُ وَلَقِفَ عَنْهُ» یعنی رسول خدا «صلی الله علیه و آله» را دیده و از او شنیده و از وی اخذ کرده است. معنی جامع آن اخذ است خواه با دهان باشد یا با دست چنانکه از راغب نقل شد و یا با گوش چنانکه از نهج البلاغه آوردیم. لقف در آیه فوق به معنی بلعیدن است. یعنی به موسی وحی کردیم که عصایت را بیانداز آنگاه عصا فرو میبرد آنچه را که به دروغ میگفتند مارهاست. این لفظ سه بار بیشتر در قرآن نیامده و همه در باره بلعیدن جادوی ساحران به وسیله عصای موسی میباشد.
ریشه کلمه:
لقف (۳ بار)
«تَلْقَفُ» از مادّه «لقف» (بر وزن وقف) به معنای بلعیدن و برگرفتن چیزی با قدرت و سرعت است، خواه به وسیله دهان و دندان باشد، یا به وسیله دست، ولی در پاره ای از موارد به معنای بلعیدن نیز آمده است، در آیه مورد بحث، نیز ظاهراً به همین معناست. و در فارسی از آن به «ربودن» تعبیر می شود و در سوره «شعراء» منظور گرفتن با دهان است.
. «تَلْقَفُ» در سوره و . نیز آمده است آن را حفص به نقل از عاصم به تخفیف قاف و دیگران به تشدید قاف خواندهاند. راغب گوید: لَقْف، اِلْقاف، تَلَقُّف: به معنی گرفتن شی است به زیرکی خواه با دست گرفته شود یا با دهان. قاموس، طبرسی ذیل آیه طه و اقرب الموارد، لقف را اخذ به سرعت گفتهاند. در مجمع ذیل آیه اعراف گفته تَلَقُّف و تَلَقُّم هر دو یکی است شاعر گوید: اَنْتَ عَصا مُوسَی الَّتی لَمْ نَزَلْ تَلْقَفُ مایَأْفِکُهُ السَّاحِرُ در نهج البلاغه خطبه 208 آمده: «... رَآهُ وَسَمِعَ مِنْهُ وَلَقِفَ عَنْهُ» یعنی رسول خدا «صلی الله علیه و آله» را دیده و از او شنیده و از وی اخذ کرده است. معنی جامع آن اخذ است خواه با دهان باشد یا با دست چنانکه از راغب نقل شد و یا با گوش چنانکه از نهج البلاغه آوردیم. لقف در آیه فوق به معنی بلعیدن است. یعنی به موسی وحی کردیم که عصایت را بیانداز آنگاه عصا فرو میبرد آنچه را که به دروغ میگفتند مارهاست. این لفظ سه بار بیشتر در قرآن نیامده و همه در باره بلعیدن جادوی ساحران به وسیله عصای موسی میباشد.
wikialkb: تَلْقَف
کلمات دیگر: