( اسم ) ۱- کاسنی . یا اصل هندبا. بیخ کاسنی . ۲- تر خون . یا هند بابری . کاسنی بیابانی
هندبا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هندبا. [ هَِ دَ / دِ ] ( ع اِ ) هندب. کاسنی. هندباة. بَرّی بود و بستانی. و آن دو نوع بود:یکی ورق آن پهن بود نزدیک به کاهو و نوعی دیگر ورق آن باریک بود. طعم برّی آن تلخ و نوع نیکوی آن بستانی ، تر شیرین بود. بهترین نوع آن شامی است که به یونانی انطوبیا خوانند. ( تحفه حکیم مؤمن ) :
تو یکی هندبا بِنَدْهی شان
چون دهدْشان خدای ، حور و قصور؟
تو یکی هندبا بِنَدْهی شان
چون دهدْشان خدای ، حور و قصور؟
ناصرخسرو.
رجوع به کاسنی شود.فرهنگ عمید
= کاسنی
کاسنی#NAME?
واژه نامه بختیاریکا
( هَندِبا * ) حتی؛ تونگو
کلمات دیگر: