کلمه جو
صفحه اصلی

جقه

فارسی به انگلیسی

aigrette, tuft


فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر در ۳۱ هزار گزی و پانصد گزی شوسه تبریز - اهر . کوهستانی و معتدل است و سکنه آن ۱۴۲۹ تن اند آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنان فرش بافی است . راه مالرو دارد .

لغت نامه دهخدا

جقه . [ ج ِق ْ ق َ ] (ع ص ) ناقه ٔ کهن سال . (منتهی الارب ) الناقة الهرمة. (اقرب الموارد).


جقه . [ ج ِ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر در 31500گزی باختر هریس و 3500گزی شوسه ٔ تبریز - اهر. کوهستانی و معتدل است و سکنه ٔ آن 1429 تن اند. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنان فرش بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


جقه . [ ج ِق ْ ق َ / ق ِ ] (اِ) جغه . پَرَک . تِل . بته ای ساخته از پر پرندگان که بر بالای پیش کلاه پادشاهان ایران است و آن کوچک کرده ٔ سرو سرافکنده ، نشان ایران و ایرانیان و حکایت کننده از راستی و تواضع ایشان است . (یادداشت مؤلف ) :
از جقه و دربندی و تشریف سقرلاط
خاصی به جهان فرق توان کرد ز عامی .

نظام قاری .


رجوع به بلادالخاضعین شود.
- بته جقه ؛ بته جغه . نقش سرو سرافکنده که نشان راستی و فروتنی ایرانیان است . (یادداشت مؤلف ) رجوع به جغه شود.
- جقه ٔ چوبی . رجوع به جغه ٔ چوبی شود.

جقه. [ ج ِق ْ ق َ / ق ِ ] ( اِ ) جغه. پَرَک. تِل. بته ای ساخته از پر پرندگان که بر بالای پیش کلاه پادشاهان ایران است و آن کوچک کرده سرو سرافکنده ، نشان ایران و ایرانیان و حکایت کننده از راستی و تواضع ایشان است. ( یادداشت مؤلف ) :
از جقه و دربندی و تشریف سقرلاط
خاصی به جهان فرق توان کرد ز عامی.
نظام قاری.
رجوع به بلادالخاضعین شود.
- بته جقه ؛ بته جغه. نقش سرو سرافکنده که نشان راستی و فروتنی ایرانیان است. ( یادداشت مؤلف ) رجوع به جغه شود.
- جقه چوبی . رجوع به جغه چوبی شود.

جقه. [ ج ِق ْ ق َ ] ( ع ص ) ناقه کهن سال. ( منتهی الارب ) الناقة الهرمة. ( اقرب الموارد ).

جقه. [ ج ِ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر در 31500گزی باختر هریس و 3500گزی شوسه تبریز - اهر. کوهستانی و معتدل است و سکنه آن 1429 تن اند. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنان فرش بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ عمید

١. شیئی زینتی به شکل سرو خمیده، گل وبته، خورشید، ماه، و امثال آن که به کلاه و تاج می زدند.
٢. تصویری به شکل سرو خمیده.

دانشنامه آزاد فارسی

جِقّه
زینتی پرطاووسی و مخصوص کلاه. این واژه در متون فارسی قرون ۱۱ و ۱۲ق آمده است. معمولاً از پر پرندگانی چون حواصیل یا بُرنا تهیه می شد و جواهرنشان بوده است. جقّه، سمت چپ کلاه شاهزادگان وصل می شد. به گفتۀ شاردن، سیاح فرانسوی (۱۶۴۳-۱۷۱۲) همسران اشخاص والامقام صفوی، نیمتاج هایی با جقّه های کوچک به سر می گذاشتند.

جقه (گیاه شناسی). جِقّه (گیاه شناسی)(pappus)
کاسۀ گل تغییرشکل یافتۀ متشکل از حلقه ای از کرک های ظریف و ابریشمی. گاه به فلس ها یا دانه های کوچکی که پس از لقاح باز هم به همان حال باقی می مانند نیز اطلاق می شود. در گیاهان تیرۀ مینای چمنی۱ (مرکبان۲)، مانند گل قاصد (Taraxacum)، جقّه یافت می شود. در این گیاه، جقّه ساختاری چترمانند تشکیل می دهد که به انتشار دانه کمک می کند.
daisyCompositae

گویش مازنی

/jaghe/ صدای جنگ دو سگ – درگیری سگها

۱صدای جنگ دو سگ – درگیری سگها



کلمات دیگر: