کلمه جو
صفحه اصلی

نگران شدن

فارسی به انگلیسی

worry

فارسی به عربی

الم , مضایقة

مترادف و متضاد

anguish (فعل)
دلتنگ کردن، غمگین شدن، نگران شدن، نگران کردن

worry (فعل)
نگران شدن، اذیت کردن، بستوه اوردن، نگران بودن، اندیشناک کردن یا بودن

bother (فعل)
نگران شدن، نگران کردن، عذاب دادن، زحمت دادن، درد سر دادن، مخل اسایش شدن، جوش زدن و خودخوری کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - وادار بدیدن کردن . ۲ - منتظر شدن . ۳ - مشوش شدن پریشان شدن .

لغت نامه دهخدا

نگران شدن. [ ن ِ گ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متوجه شدن. ناظر شدن. توجه کردن. نگریستن :
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.
حافظ.
|| وادار به دیدن کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || منتظر شدن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || دلواپس شدن. پریشان و مضطرب شدن. ( ناظم الاطباء ). مشوش شدن. پریشان شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

گویش اصفهانی

تکیه ای: delnegarun geluwan
طاری: delvâpas beboy(mun)
طامه ای: negarân boboɂan
طرقی: negarân beboymun
کشه ای: delvâpas beboymun
نطنزی: negarân baboyan


واژه نامه بختیاریکا

دِتهِستِن؛ ور هُلُفنیدِن

پیشنهاد کاربران

به تلواسه افتادن ؛ نگران شدن. مضطرب گردیدن.


کلمات دیگر: