کلمه جو
صفحه اصلی

رندانیدن

فرهنگ فارسی

متعدی رندیدن رندیدن فرمودن

لغت نامه دهخدا

رندانیدن. [ رَ دَ ] ( مص ) متعدی رندیدن. رندیدن فرمودن.( ناظم الاطباء ). رجوع به رندیدن و رند و رنده شود.


کلمات دیگر: