( رنگ بر آب ریخت••• ) رنگ بر آب ریختن. [ رَ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) منصوبه برانگیختن. ( آنندراج ). منصوبه تازه برانگیختن. ( غیاث اللغات ). رنگ بر آب زدن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). تدبیرتازه اندیشیدن. اندیشه و فکر جدید در کار آوردن. دام گستردن. و رجوع به رنگ بر آب زدن شود :
از نگه بیهوش دارو در شراب ناب ریخت
ساقی ما باز رنگ تازه ای بر آب ریخت.
کسی نماند که رنگی چو می بر آب نریخت.
از نگه بیهوش دارو در شراب ناب ریخت
ساقی ما باز رنگ تازه ای بر آب ریخت.
خالص ( ازآنندراج ).
برای غارت هوشی که نیست در سر ماکسی نماند که رنگی چو می بر آب نریخت.
خالص ( ازآنندراج ).