میل بخرید چیزی کردن موافق خرید چیزی شدن .
خریدار شدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خریدار شدن. [ خ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) میل بخرید چیزی کردن. موافق خرید چیزی شدن. || طالب شدن. موافق شدن. علاقه مند شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
ز رومی سخنها چو بشنید فور
خریدار شد رزم او را به سور.
ز رومی سخنها چو بشنید فور
خریدار شد رزم او را به سور.
فردوسی.
کلمات دیگر: