( صفت اسم ) آنکه پیاله ( شراب ) در دست دارد پیاله بدست : ازباد. عشق مست میباش . وز داغ پیاله دست میباش . ( آنند. لغ. )
پیاله دست
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیاله دست. [ ل َ / ل ِ دَ ] ( ص مرکب ) آنکه پیاله شراب در دست داشته باشد. ( آنندراج ) :
از باده عشق مست میباش
وز داغ پیاله دست میباش.
از باده عشق مست میباش
وز داغ پیاله دست میباش.
؟ ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
آن که پیالۀ شراب در دست دارد، پیاله به دست: از بادۀ عشق، مست می باش / وز داغ، پیاله دست می باش (؟: لغت نامه: پیاله دست ).
کلمات دیگر: