مطیع و منقاد شدن
سرگوش گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرگوش گرفتن. [ س َ رِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) مطیع و منقاد شدن. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
شیران برهت جمله سرگوش گرفتند
تا آهوی شیرافکن تو شیر کمین شد.
شیران برهت جمله سرگوش گرفتند
تا آهوی شیرافکن تو شیر کمین شد.
موسی استرآبادی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: