بیراه شدن - حران گشتن .
سرگم گشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرگم گشتن. [ س َ گ ُ گ َت َ ] ( مص مرکب ) بیراه شدن. حیران گشتن :
ای رشته حکمت تو سرگم گشته
در خانه جهل آمده در گم گشته
از خانه بدر میای تا برناید
آواز منادیان که خر گم گشته.
ای رشته حکمت تو سرگم گشته
در خانه جهل آمده در گم گشته
از خانه بدر میای تا برناید
آواز منادیان که خر گم گشته.
سوزنی.
کلمات دیگر: