کلمه جو
صفحه اصلی

رنم

فرهنگ فارسی

زنان نیکو سرود گویان مغنیات خوش سرود

لغت نامه دهخدا

رنم . [ رَ ن َ ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صوت . (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ).


رنم . [ رَ ن َ ] (ع مص ) سراییدن . (تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ). ترجیع صوت باشادمانی . (از معجم متن اللغه ). رجوع به ترنم شود.


رنم. [ رَ ن َ ] ( ع مص ) سراییدن. ( تاج المصادربیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( منتهی الارب ). ترجیع صوت باشادمانی. ( از معجم متن اللغه ). رجوع به ترنم شود.

رنم. [ رَ ن َ ] ( ع اِ ) آواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صوت. ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغه ).

رنم. [ رُ ن ُ ] ( ع ص ، اِ ) زنان نیکو سرودگویان ، و گویا ج ِ رَنْماء است. ( منتهی الارب ). مغنیات خوش سرود. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغه ).

رنم . [ رُ ن ُ ] (ع ص ، اِ) زنان نیکو سرودگویان ، و گویا ج ِ رَنْماء است . (منتهی الارب ). مغنیات خوش سرود. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ).



کلمات دیگر: