کلمه جو
صفحه اصلی

دیواسپست

لغت نامه دهخدا

( دیوآسپست ) دیوآسپست. [ پ ِ ] ( اِ مرکب ) حندقوقی. دیواسپست. رجوع به دیواسپست شود.
دیواسپست. [ وْ اِ پ ِ ] ( اِ مرکب ) ( از: دیو + اسپست ) یونجه خودرو. یونجه وحشی. دیوآسپست. رجوع به اسپست شود.

دیواسپست . [ وْ اِ پ ِ ] (اِ مرکب ) (از: دیو + اسپست ) یونجه خودرو. یونجه وحشی . دیوآسپست . رجوع به اسپست شود.


فرهنگ عمید

نوعی اسپست یا اسپرس یا سبیس که ساقه و برگ آن ضخیمتر و درشتتر است.


کلمات دیگر: