کلمه جو
صفحه اصلی

سرگزه

فرهنگ فارسی

ده از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه .

لغت نامه دهخدا

سرگزه . [ س َ گ َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) جزیه که از کفار گیرند. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به سرگزیت شود.


سرگزه . [ س َ گ َ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . دارای 446 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، نخود، کشمش ، بادام ، زردآلو. شغل اهالی آن زراعت و صنایع دستی ، جاجیم وکرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


سرگزه. [ س َ گ َ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) جزیه که از کفار گیرند. ( آنندراج ) ( غیاث ). رجوع به سرگزیت شود.

سرگزه. [ س َ گ َ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. دارای 446 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ، نخود، کشمش ، بادام ، زردآلو. شغل اهالی آن زراعت و صنایع دستی ، جاجیم وکرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دانشنامه عمومی

سرگزه یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان سراجوی شمالی بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع شده است.


کلمات دیگر: