با چاره و حیله رنگ را ثابت کردن داخل کردن دوایی یا رنگی در رنگهای جامه یا فرش تا رنگ ثابت ماند
رنگ بست کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رنگ بست کردن. [ رَ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) با چاره و حیله ای رنگ را ثابت کردن. داخل کردن دوایی یا رنگی در رنگهای جامه یا فرش تا رنگ ثابت ماند. رنگ رونده را با چاره یا دارویی ثابت کردن. و رجوع به رنگ بست و رنگ بسته شود.
کلمات دیگر: