گرم کننده
داغگر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
داغگر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) داغ کننده. گرم کننده :
خون گرمی ات به شیشه گران کرده آشنا
اکنون در آتش از هوس داغگر نشین.
خون گرمی ات به شیشه گران کرده آشنا
اکنون در آتش از هوس داغگر نشین.
ظهوری ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: