کلمه جو
صفحه اصلی

جان سوزی

فرهنگ فارسی

عمل جانسوز

لغت نامه دهخدا

جان سوزی. ( حامص مرکب ) عمل جانسوز :
رای تو بکین توزی دارد سر جانسوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولی تر.
خاقانی.
رجوع به جان سوز شود.


کلمات دیگر: