آزرده دل غمگین ٠
تافته دل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تافته دل. [ ت َ / ت ِ دِ ] ( ص مرکب ) آزرده دل. غمگین. نگران. برافروخته بسبب قهر و غضب :
دوش باری چه سخن گفتم با تو صنما
که چنان تنگدل و تافته دل گشتی از آن.
سوی ره زنان رزم را داد روی.
دوش باری چه سخن گفتم با تو صنما
که چنان تنگدل و تافته دل گشتی از آن.
فرخی.
بشد تافته دل یل رزمجوی سوی ره زنان رزم را داد روی.
اسدی.
رجوع به تافته شود.کلمات دیگر: