ناپختگی کردن جهالت
خامی کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خامی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ناپختگی کردن. جهالت. ناآزمودگی نشان دادن :
نکنم بیخودی و خودکامی
چون شدم پخته کی کنم خامی ؟
نکنم بیخودی و خودکامی
چون شدم پخته کی کنم خامی ؟
نظامی.
کلمات دیگر: