کلمه جو
صفحه اصلی

داغگه

لغت نامه دهخدا

داغگه. [ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) مخفف داغگاه. رجوع به داغگاه شود :
خاصگی دست راست بر در وحدت دل است
وینکه بدست چپ است داغگه ران او.
خاقانی.


کلمات دیگر: