طرفداری
جانب داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جانب داشتن. [ ن ِ ت َ ] ( مص مرکب )رابطه داشتن. پیوند داشتن. مربوط بودن :
نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری
کز آنجانب که او باشد صبا عنبرفشان آید.
نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری
کز آنجانب که او باشد صبا عنبرفشان آید.
سعدی.
رجوع به جانب شود.کلمات دیگر: