کلمه جو
صفحه اصلی

داغ نه

فرهنگ فارسی

آنکه داغ نهد

لغت نامه دهخدا

داغ نه. [ ن ِه ْ ] ( نف مرکب ) آنکه داغ نهد. داغ کننده نشان را یا مداوا را یا مجازات را :
داغ نه ناصیه داران پاک
تاج ده تخت نشینان خاک.
نظامی.
دره محتسب که داغ نه است
از پی دوغ کم دهان ده است.
نظامی.


کلمات دیگر: