قلم ساختن قلم درست کردن
خامه کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خامه کردن. [ م َ / م ِ ک َ دَ] ( مص مرکب ) قلم ساختن. قلم درست کردن :
بخاقان چینی یکی نامه کرد
تو گفتی که از خنجرش خامه کرد.
بخاقان چینی یکی نامه کرد
تو گفتی که از خنجرش خامه کرد.
فردوسی.
کلمات دیگر: