پذرفتگار. [ پ ِ رُ ] ( نف مرکب ) پذیرفتگار. قبول کننده. پذیرنده. مطاوع. معترف. پذرفتار. و برای معانی این کلمه رجوع به پذرفتار شود :
چو روشن گشت بر شاپور کارش
به صد سوگند شد پذرفتگارش.
چو روشن گشت بر شاپور کارش
به صد سوگند شد پذرفتگارش.
نظامی.
|| فرمانبردار.