کلمه جو
صفحه اصلی

حبیب ا

لغت نامه دهخدا

حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] ( ع اِ مرکب ) دوست خدا. || ( اِخ ) یکی از القاب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه است. رجوع به حبیب شود.

حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] ( اِخ ) از شاگردان محمدرضا سهیلی بود. در عنفوان جوانی جاده عدم پیموده. او راست :
ببرد دل ز کفم دوش مجلس آرائی
سهی قدی سمن اندام ماه سیمائی
بیک طرف ز تبسم حیات بخشنده
بجانبی ز نگه قتل عام فرمائی.
( صبح گلشن ص 118 ).

حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] ( اِخ )( میرزا... ) یکی از شعرای ایران. بیت ذیل از اوست :
هر ذره ام بیادت از بس که باصفا شد
آیینه های داغم آخر بدن نما شد.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] ( اِخ ) دهی از دهستان دیمچه بخش کوند شهرستان شوشتر. 18 هزارگزی جنوب باختری کوند 2 هزارگزی جنوب باختری راه دزفول به شوشتر. دشت ، گرمسیر. سکنه 200 تن. زبان فارسی لری. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات. کار اهالی کشت. راه آن تابستان اتومبیل رو است. ساکنین ، بختیاری هستند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن حسین بن حسن حسینی موسوی عاملی کرکی ، دانشمندی جلیل القدر و معاصر شیخ بهائی ( متوفی 1031 هَ. ق. ) بوده. وی ازوطن خود به اصفهان آمده در دربار پادشاهان صفوی تقرب یافت. او نزد شیخ بهائی حدیث را قرائت کرده. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 252 و روضات الجنات ص 185 شود.

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن میرزا عبداﷲ اصفهانی. او راست : توصیف الوزراء در احوال سلاطین و وزراء صفویه به فارسی. ملا عبداﷲ افندی در ریاض العلماء احوال خلیفه سلطان را از این کتاب نقل کند و از سخن صاحب ریاض چنین برمی آید که حبیب اﷲ پیش از سال 1100 هَ. ق. وفات یافته است. رجوع به الذریعه ج 4 ص 489 و ج 10 ص 108 شود.

حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن علی مدد ساوجی کاشانی. متخلص به سالک. وی ساکن کاشان بوده. او راست : تفسیر سوره فاتحه و سوره فتح و سوره اخلاص که چاپ شده و لباب الالقاب در تراجم رجال و توضیح البیان فی تسهیل الاوزان به فارسی در مقایسه موازین قدیم شرعی با موازین مستعمله امروزه ، به سال 1294 هَ. ق. تألیف آن پایان یافته و به سال 1313 در تهران چاپ شده و مؤلف در 23 جمادی الاَّخر 1340 در کاشان وفات یافته است. و نیز او راست : منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع در فقه و شرح اسماءالحسنی و ارجوزه ای در اصول فقه و جز آن. رجوع به الذریعة ج 1 ص 458 و ج 2 ص 67 و ج 4 ص 182 و 335 و 339 و 341 و 361 و 491 شود. وی شرح احوال خویش را در کتاب لباب الالباب فی القاب الاطیاب آورده و صاحب ریحانةالادب در عنوان کاشانی از آن بتفصیل نقل کرده و فهرست تصانیف او را به سی وهشت رسانیده است که در میان آنها چند منظومه در علوم مختلف میباشد.

حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) (مولا...) مُعَرَف شاعری معاصر هاتفی و خوندمیر. وی تاریخ مرگ هاتفی را در 927 هَ . ق . چنین سروده است :
تاریخ فوت او طلبیدم ز عقل گفت
از «شاعرشهان » و «شه شاعران » طلب .
رجوع به رجال حبیب السیر ص 208 و حبیب السیر جزء 3 از ج 3 چ 1 تهران ص 246 شود. و محشی رجال حبیب السیر به جای معرف گوید که در نسخه ٔ خطی «معروف » آمده است .


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسین بن حسن حسینی موسوی عاملی کرکی ، دانشمندی جلیل القدر و معاصر شیخ بهائی (متوفی 1031 هَ . ق .) بوده . وی ازوطن خود به اصفهان آمده در دربار پادشاهان صفوی تقرب یافت . او نزد شیخ بهائی حدیث را قرائت کرده . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 252 و روضات الجنات ص 185 شود.


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی مدد ساوجی کاشانی . متخلص به سالک . وی ساکن کاشان بوده . او راست : تفسیر سوره ٔ فاتحه و سوره ٔ فتح و سوره ٔ اخلاص که چاپ شده و لباب الالقاب در تراجم رجال و توضیح البیان فی تسهیل الاوزان به فارسی در مقایسه ٔ موازین قدیم شرعی با موازین مستعمله ٔ امروزه ، به سال 1294 هَ . ق . تألیف آن پایان یافته و به سال 1313 در تهران چاپ شده و مؤلف در 23 جمادی الاَّخر 1340 در کاشان وفات یافته است . و نیز او راست : منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع در فقه و شرح اسماءالحسنی و ارجوزه ای در اصول فقه و جز آن . رجوع به الذریعة ج 1 ص 458 و ج 2 ص 67 و ج 4 ص 182 و 335 و 339 و 341 و 361 و 491 شود. وی شرح احوال خویش را در کتاب لباب الالباب فی القاب الاطیاب آورده و صاحب ریحانةالادب در عنوان کاشانی از آن بتفصیل نقل کرده و فهرست تصانیف او را به سی وهشت رسانیده است که در میان آنها چند منظومه در علوم مختلف میباشد.


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن اردشیر. مکنی به ابوالمظفر. وی خود را از اولاد جرجاسب بن جاماسب حکیم دانسته ، او راست : تقویةالباه . آن را به نام ابوالحارث سنجربن ملکشاه سلجوقی متوفی در 555 هَ . ق . تألیف کرده است و آن در هفده بابست وشاید او همان حبیب اﷲبن نورالدین محمد طبسی تونی صاحب تقویم الابدان باشد. رجوع به الذریعه ج 4 ص 394 شود.


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن هاشم هاشمی علوی موسوی خوئی . او راست : شرح نهج البلاغة که شش جلد از آن به نام «منهاج البراعة» با ترجمه ٔ فارسی چاپ شده . تاریخ اتمام تألیف جلد پنجم 1317 هَ . ق . است . جلد ششم در 1352 چاپ شده و مؤلف به سال 1326 هَ . ق . در تهران وفات یافت . (الذریعة ج 4ص 145) (فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار ج 2 ص 136).


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدحسین معروف به حکیم باشی مشهدی ترشیزی . او راست : «الاربعونیات ». رجوع به الذریعة ج 1 ص 436 و ج 2 ص 11 شود.


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن نورالدین محمدبن حبیب اﷲ طبسی تونی . او راست : کتابی در طب به فارسی که آن را مانند تقویم الابدان ابن جزلة ترتیب داده لیکن ترجمه ٔ آن نیست ، زیرا که مترجم تقویم الابدان ابن جزلة که چاپ شده محمد اشرف نام دارد. حبیب اﷲطبسی این کتاب را به نام سلطان محمد سمی (همنام ) پیغمبر ساخته و شاید این مرد همان حبیب اﷲبن اردشیر باشد. (الذریعة ج 4 ص 395). و رجوع به حبیب اﷲ طبیب شود.


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) از شاگردان محمدرضا سهیلی بود. در عنفوان جوانی جاده ٔ عدم پیموده . او راست :
ببرد دل ز کفم دوش مجلس آرائی
سهی قدی سمن اندام ماه سیمائی
بیک طرف ز تبسم حیات بخشنده
بجانبی ز نگه قتل عام فرمائی .

(صبح گلشن ص 118).



حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی از دهستان دیمچه ٔ بخش کوند شهرستان شوشتر. 18 هزارگزی جنوب باختری کوند 2 هزارگزی جنوب باختری راه دزفول به شوشتر. دشت ، گرمسیر. سکنه 200 تن . زبان فارسی لری . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات . کار اهالی کشت . راه آن تابستان اتومبیل رو است . ساکنین ، بختیاری هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ )(میرزا...) یکی از شعرای ایران . بیت ذیل از اوست :
هر ذره ام بیادت از بس که باصفا شد
آیینه های داغم آخر بدن نما شد.

(از قاموس الاعلام ترکی ).



حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) دوست خدا. || (اِخ ) یکی از القاب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه است . رجوع به حبیب شود.


حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (مولانا...) واعظ. یکی از معاریف خطبا و واعظ مسجد جامع هرات ، از علمای شیعه که پس از ورود محمد تیمورسلطان به هرات به سال 919 هَ . ق . بعض غوغا از اهل سنت وی را به زخم کارد بکشتند. (جزو 4 از ج 3 حبیب السیر چ 1 تهران ص 363).


حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن میرزا عبداﷲ اصفهانی . او راست : توصیف الوزراء در احوال سلاطین و وزراء صفویه به فارسی . ملا عبداﷲ افندی در ریاض العلماء احوال خلیفه سلطان را از این کتاب نقل کند و از سخن صاحب ریاض چنین برمی آید که حبیب اﷲ پیش از سال 1100 هَ . ق . وفات یافته است . رجوع به الذریعه ج 4 ص 489 و ج 10 ص 108 شود.



کلمات دیگر: