حبوکر. [ ح َ ب َ ک َ ] ( اِخ ) نام رمله ای است کثیرةالرمل. ( معجم البلدان ).
حبوکر. [ ح َ ب َ ک َ ] ( ع ص ، اِ ) ریگستانی که در آن رونده گم گردد. || سختی. || بلا. || سطبر گرداندام. ( منتهی الارب ). || من اسماء الدواهی. ( معجم البلدان ). || مرد لاغر که در راه رفتن گام نزدیک نهد. ( منتهی الارب ). حبوکل. ج ، حباکر. رجوع به ام حبوکر شود.
حبوکر. [ ح َ ب َ ک َ ] ( ع ص ، اِ ) ریگستانی که در آن رونده گم گردد. || سختی. || بلا. || سطبر گرداندام. ( منتهی الارب ). || من اسماء الدواهی. ( معجم البلدان ). || مرد لاغر که در راه رفتن گام نزدیک نهد. ( منتهی الارب ). حبوکل. ج ، حباکر. رجوع به ام حبوکر شود.