خاموش بی صدایان
خاموشان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خاموشان. ( اِ ) ج ِ خاموش. بی صدایان. ساکتها. سکوت کنندگان.
- وادی خاموشان ؛ کنایه از قبرستان و گورستان است :
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است.
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز.
- وادی خاموشان ؛ کنایه از قبرستان و گورستان است :
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است.
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز.
حافظ.
کلمات دیگر: