کلمه جو
صفحه اصلی

جان در

فرهنگ فارسی

جلاد

لغت نامه دهخدا

جان در. [ دَ ]( نف مرکب ) جلاد. ( ناظم الاطباء ). درنده جان. قاتل. کشنده. || جاندار. ذی روح. ( ناظم الاطباء ).، جاندر. [ رُ ] ( اِخ ) از اسامی عطارد در هندی قدیم. ( تحقیق ماللهند ص 105 س 8 ). || نام یکی از کتب نحوی و ادبی براهمه. ( تحقیق ماللهند ص 65 س 7 ).

جان در. [ دَ ](نف مرکب ) جلاد. (ناظم الاطباء). درنده ٔ جان . قاتل . کشنده . || جاندار. ذی روح . (ناظم الاطباء).


دانشنامه عمومی

قصریک سفلی، روستایی است از توابع بخش کوهسار و در شهرستان سلماس استان آذربایجان غربی ایران.
این روستا در دهستان شناتال قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۲۲۸نفر (۵۴ خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: