<div class="boxBd">چاک چاک شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) شکافته شدن. ترکیدن. پاره و دریده شدن. بسیار پارگی و شکافتگی بهم رسانیدن. شرحه شرحه و ریش ریش شدن : <br>خروشید و جوشید و برکند خاک <br>ز نعلش زمین شد همه چاک چاک.<div class="au">فردوسی.</div>بلند آسمان چون زمین شد زخاک <br>بسی گردن و بر شده چاک چاک.<div class="au">فردوسی.</div>ز خورشید تابان و از گرد و خاک <br>زبانها شد از تشنگی چاک چاک.<div class="au">فردوسی.</div>در آواز او چرم جنگی پلنگ <br>شود چاک چاک و بخاید دو چنگ.<div class="au">فردوسی.</div></div>

چاک چاک شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) شکافته شدن. ترکیدن. پاره و دریده شدن. بسیار پارگی و شکافتگی بهم رسانیدن. شرحه شرحه و ریش ریش شدن : خروشید و جوشید و برکند خاک ز نعلش زمین شد همه چاک چاک. فردوسی. بلند آسمان چون زمین شد زخاک بسی گردن و بر شده چاک چاک. فردوسی. ز خورشید تابان و از گرد و خاک زبانها شد

لغت نامه دهخدا

<div class="boxBd">شکافته شدن . ترکیدن پاره و دریده شدن . بسیار پارگی و شکافتگی بهم رسانیدن.</div>

شکافته شدن . ترکیدن پاره و دریده شدن . بسیار پارگی و شکافتگی بهم رسانیدن.

چاک چاک شدن

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا