کلمه جو
صفحه اصلی

نامشروط


برابر پارسی : بی سامه

فارسی به انگلیسی

unconditional

فرهنگ فارسی

شرط ناشده بلاشرط مقابل مشروط .

لغت نامه دهخدا

نامشروط. [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون قید و شرط. بلاشرط. که مقید به شرطی نیست. مقابل مشروط. رجوع به مشروط شود.


کلمات دیگر: