مترادف هیز : امرد، پشت پایی، کونی، مخنث، مفعول، ملو، نرم شانه
هیز
مترادف هیز : امرد، پشت پایی، کونی، مخنث، مفعول، ملو، نرم شانه
فارسی به انگلیسی
infamous, effeminate
lewd, libertine, licentious, prurient, salacious, satyr, sleazy
مترادف و متضاد
امرد، پشتپایی، کونی، مخنث، مفعول، ملو، نرمشانه
فرهنگ فارسی
نویسنده آلمانی ( و. ۱۸۳٠ - ف. ۱۹۱۴ م ) آثار فراوان در زمینه داستان و نمایشنامه نوشته است که از مهمترین آنها : [ اطفال جهان ] ( ۱۸۷۳ ) و [ سمندر ] ( ۱۸۷٠ ) میباشد. در سال ۱۹۱٠ جایزه نوبل در ادبیات به وی اعطا شد .
بدکار، پشت پایی، بی شرم
( صفت ) حیز . توضیح ۱- به جای حظی صحیح نیست زیرا کلمه فارسی و بشکل هیز به های هوز باید نوشته شود. صاحب فرهنگ رشیدی گویدهیز مخنث که مردم حیز گویند و سپهر کاشانی در کتاب براهین العجم ( باب یازدهم ) گوید : هیز مخنث بود و اینکه حیز بجای ها حای بی نقطه نویسند غلط محض است چه این لغت پارسی است و در فارسی حای غیر منقوطه نیامده است . با این حالت صاحب بهار عجم آنرا به حای حطی ظبط کرده است وبیت ذیل را به میرزا عبدالغنی قبول نسبت داده است: حذر ز صحبت زاهد حیات اگر خواهی که حیز باشد وبزی دیر در جهان مثل است ( خیام پور ) اما تلفظ حائ در بعضی لهجه های ایرانی از جمله دزفول و شوشتر وجود دارد و حیز لهجه ایست در هیز توضیح ۲ - مولف برهان نویسد قفاهیر بروزن مشاهیر صورت خوب و روی نیکو را گویند و ظاهرا این اشتباه از غلط خواندن شعر نصاب بر او عارض شده در این بیت : ریه شش قفاهیره و وجه روی فخذران عقب پاشنه رجل پای . که قفا بمعنی هیره پس گردن است و این لغتی است در فارسی قدیم و صاحب برهان هر دو کلمه را با یکدیگر ترکیب نموده و یکی پنداشته و آن را بمعنی صورت و روی خوب ظبط کرده است . توضیح ۳ - خستین بار مرحوم ادیب نیشابوری متوجه این معنی شده و هیره بیائ مجهول خواند بمعنی پشت گردن ( برخی هیز بمعنی مخنث را از همین ماده دانند چنانکه پشت نیز بهر دو مهنی مزبور در فارسی استعمال شود ) ( برهان قاطع . ).
بدکار، پشت پایی، بی شرم
( صفت ) حیز . توضیح ۱- به جای حظی صحیح نیست زیرا کلمه فارسی و بشکل هیز به های هوز باید نوشته شود. صاحب فرهنگ رشیدی گویدهیز مخنث که مردم حیز گویند و سپهر کاشانی در کتاب براهین العجم ( باب یازدهم ) گوید : هیز مخنث بود و اینکه حیز بجای ها حای بی نقطه نویسند غلط محض است چه این لغت پارسی است و در فارسی حای غیر منقوطه نیامده است . با این حالت صاحب بهار عجم آنرا به حای حطی ظبط کرده است وبیت ذیل را به میرزا عبدالغنی قبول نسبت داده است: حذر ز صحبت زاهد حیات اگر خواهی که حیز باشد وبزی دیر در جهان مثل است ( خیام پور ) اما تلفظ حائ در بعضی لهجه های ایرانی از جمله دزفول و شوشتر وجود دارد و حیز لهجه ایست در هیز توضیح ۲ - مولف برهان نویسد قفاهیر بروزن مشاهیر صورت خوب و روی نیکو را گویند و ظاهرا این اشتباه از غلط خواندن شعر نصاب بر او عارض شده در این بیت : ریه شش قفاهیره و وجه روی فخذران عقب پاشنه رجل پای . که قفا بمعنی هیره پس گردن است و این لغتی است در فارسی قدیم و صاحب برهان هر دو کلمه را با یکدیگر ترکیب نموده و یکی پنداشته و آن را بمعنی صورت و روی خوب ظبط کرده است . توضیح ۳ - خستین بار مرحوم ادیب نیشابوری متوجه این معنی شده و هیره بیائ مجهول خواند بمعنی پشت گردن ( برخی هیز بمعنی مخنث را از همین ماده دانند چنانکه پشت نیز بهر دو مهنی مزبور در فارسی استعمال شود ) ( برهان قاطع . ).
فرهنگ معین
(ص . ) مخنث ، بدکار.
لغت نامه دهخدا
هیز. ( ص ) حیز. ( حاشیه فرهنگ اسدی ). مخنث. ( برهان ) ( فرهنگ اسدی ). بغا. ( حاشیه فرهنگ اسدی ). حیز نیز گویند اما به زبان پهلوی حرف حا، کم آید. ( حاشیه فرهنگ اسدی ). مخنث و پشت پائی. در فارسی «های » هوز با «حای » حطی بدل میشود. ( برهان ) :
گفتم همی چه گویی ای هیز گلخنی
گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی.
که توئی هیز و توئی مسخره و شنگ و مشنگ.
گفتم همی چه گویی ای هیز گلخنی
گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی.
عسجدی.
چه زنی طعنه که با هیزان هیزند همه که توئی هیز و توئی مسخره و شنگ و مشنگ.
خطیری ( از فرهنگ اسدی ).
|| ( اِ ) به لغت پهلوی ، دول گرمابه بان. ( فرهنگ اسدی ) ( برهان ). که بدان آب بر اطراف حمام ریزند و شست و شو دهند و در این زمان به دولچه معروف است. ( برهان ).فرهنگ عمید
۱. چشم چران.
۲. [قدیمی] مخنث، بدکار، پشت پایی.
۳. [عامیانه] بی شرم: گفتم همی چه گویی ای هیز گلخنی / گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی (عسجدی: لغت نامه: هیز ).
۲. [قدیمی] مخنث، بدکار، پشت پایی.
۳. [عامیانه] بی شرم: گفتم همی چه گویی ای هیز گلخنی / گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی (عسجدی: لغت نامه: هیز ).
دانشنامه عمومی
هیز (فیلم ۱۸۹۷). هیز (انگلیسی: Peeping Tom) یک فیلم صامت آمریکایی محصول ۱۸۹۷ میلادی است. این فیلم توسط بیوگراف کمپانی ساخته شد.
wiki: هیز (فیلم ۱۸۹۷)
گویش مازنی
/hiz/ ترسو – بزدل - کسی که در تصمیم گیری مردد است
۱ترسو – بزدل ۲کسی که در تصمیم گیری مردد است
گویش بختیاری
هیز، بدچشم.
واژه نامه بختیاریکا
پشتوانه؛ پشتیبان
خیز
خیز
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی
خیز. خیزش. پرش
Hez
خیز. خیزش. پرش
Hez
چشم سفید
چشم چران
بی حیا
Peeping Tom
دلو ، ظرف کشیدن آب از چاه در زبان ملکی گالی بشکرد
دیزمار ( دیز مار ) دیز از فعل دوزماق ( کنارهم چیدن ) مثل دیزی ( کنار هم قرار دادن ظرفهای آبگوشت در فر. دیزی سریال قرار دادن قسمتهای یک فیلم به صورت سریال در کنار هم ) دیزج هم همین طور
نامرد. . . . پست. . . . نرم شانه . . . مفعول. . . . .
چشم چران ، ، بی حیا
معنی هیز
کلمات دیگر: