مترادف وقر : رزانت، سنگینی، متانت، مهابت، وقار
متضاد وقر : جلفی، سبکی
حرمت کردن , احترام گذارندن , حرمت , احترام
رزانت، سنگینی، متانت، مهابت، وقار ≠ جلفی، سبکی
وقر. [ وَ ق ُ ] (ع ص ) (رجل ...) مرد بردبار و آهسته کار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
میرزا فصیح (از آنندراج ).
وقر. [ وَ ق َ ] (ع مص ) وقورة. نشستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
وقر. [ وِ ] (ع اِ) بار گران ، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، اوقار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بار خر و استر، چنانکه وسق بار شتر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). خروار. (مهذب الاسماء). خربار. باری که آن را خر و استر تواندبرداشت ، و مقدار آن چهل صاع باشد. (غیاث اللغات ).