کلمه جو
صفحه اصلی

هم اغوشی


مترادف هم اغوشی : ( هم آغوشی ) مجامعت، نزدیکی، هم بستری

فرهنگ فارسی

( هم آغوشی ) در بغل کسی بودن تاکمان وقف هم آغوشی زه ساخته ای برناوک مژه چشم زره ساخته ای . ( طالب آملی )
همخوابی هم آغوش شدن اعتناق

فرهنگ معین

( هم آغوشی ) (هَ ) (حامص . ) در بغل کسی بودن .

لغت نامه دهخدا

( هم آغوشی ) هم آغوشی. [ هََ ] ( حامص مرکب ) همخوابی.هم آغوش شدن. اعتناق. معانقه. ( یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. جماع.
۲. [مجاز] آمیزش، اختلاط.

واژه نامه بختیاریکا

( هم آغوشی ) پا به پا نُهادن؛ لنگ به لنگ نهادن


کلمات دیگر: