کلمه جو
صفحه اصلی

وردست


مترادف وردست : دستیار، شاگرد، معاون، یاور

فارسی به انگلیسی

aide, coadjutor, confrere, help, legman, second, sidekick, aid

aid, coadjutor, confrere, help, legman, second


aide, coadjutor, confrere, help, legman, second


مترادف و متضاد

دستیار، شاگرد، معاون، یاور


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کارگری که بمقام استادی نرسیده اماازمرحل. مبتدی بودن نیز گذشته و باید زیر دست استاد کار کند. توضیح بیشتر به کارگر خمیر گیری که زیر دست استاد ( خلیفه ) کار میکند اطلاق شود ۲.- معاون یاور دستیار.

فرهنگ معین

(وَ دَ ) (ص . ) (عا. ) کمک ، دستیار.

لغت نامه دهخدا

وردست. [ وَ دَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب )در تداول ، کمک و دستیار. آنکه در زیر دست کسی کمک به کار او کند چون شاگردی و مانند آن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). کارگری که به مقام استادی نرسیده اما از مرحله مبتدی بودن نیز گذشته و باید زیر دست استاد کارکند. ( فرهنگ فارسی معین ). بیشتر به کارگر خمیرگیری که زیر دست استاد ( خلیفه ) کار میکند اطلاق شود. ( فرهنگ فارسی معین از فرهنگ عامیانه جمالزاده ). || معاون. یاور. دستیار. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

کارگری که زیردست استاد کار می کند، دستیار، معاون.

واژه نامه بختیاریکا

فرمو بر
آرَک بَرَک؛ پَریُو؛ تُربِه وُردار


کلمات دیگر: