( صفت ) ۱ - بی عقل نابخرد. ۲ - بی هوش مست مقابل فرزانه .
لغت نامه دهخدا
نافرزانه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) ناهوشمند. ناهوشیار. || نابخرد. جاهل. نادان. مقابل فرزانه به معنی حکیم و دانشمند و عاقل و دانا.
فرهنگ عمید
نابخرد، بی عقل، جاهل.
پیشنهاد کاربران
بی فرزانه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی فرزانه ) مرادف بی دانش و قیاس. آنست که نافرزانه باشد. ( آنندراج ) . نادان و بی عقل. ( ناظم الاطباء ) : خلق میگویند جاه و منصب از فرزانگی است گو مباش آنها که ما رندان بی فرزانه ایم. سعدی.